33-90

ساخت وبلاگ

امکانات وب

جوجه یه بازی دانلود کرده روی ، به قول خودش، توشی م.

تام سخنگو... یه گربه که باید باهاش بازی کنی و غذا بهش بدی و ببریش حموم و بخوابونیش و کلا نگهداری کنی ازش...

اون پایین صفحه، چند تا آیکونه که نیازشو به هر کدوم از اینا نشون میده.

دیروز غمگین بود و نیاز به بازی و محبت داشت و حتی بهم پیشنهاد داد ببرمش سفر که با تام های دیگه معاشرت کنه... 


یه کم نوازشش کردم... حالش بهتر شد... 

...


هیچی...

همین...

...

33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 193 تاريخ : جمعه 17 اسفند 1397 ساعت: 8:50

مدتهاست که ننوشتم و تو این زمان اتفاقات و داستان های مختلفی داشتم... الان هم فقط دارم خودمو مجبور به نوشتن میکنم... واسه همین تو ترافیک سوار اتوبوس شدم که تا یک ساعت آینده کار دیگه ای نداشته باشم و لا 33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 191 تاريخ : جمعه 17 اسفند 1397 ساعت: 8:50

ساعتی میزان آنی ساعتی موزون این

بعد از این میزان خود شو تا شوی موزون خویش

33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 195 تاريخ : جمعه 17 اسفند 1397 ساعت: 8:50

پتو رو کشید سرش و گوله شد گوشه ی تخت. بعد دستشو آورد بیرونو عروسکشو ورداشت و برد زیر پتو. بعد با صدای خفه گفت، عمه! بآب!... ده ثانیه بعد پتو رو زد کنار و گفت: صب شد! صبونه بخوریم... نون و آمه! و ادای 33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 187 تاريخ : جمعه 17 اسفند 1397 ساعت: 8:50

حالا دیگه یاد گرفتم که از صدای تق تق ش، حالش رو بفهم... وقتی ریتمش منظمه... وقتی آرومه... وقتی ناموزونه... وقتی تند تنده... وقتی صداش بلنده... و وقتی که نوای چکشش محزونه... . صدیق تعریف گفت: ترسیدن ما 33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 181 تاريخ : جمعه 17 اسفند 1397 ساعت: 8:50

امروز هوای تهران عجیبه...

عجیب خوب باورنکردنی...

33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 183 تاريخ : جمعه 17 اسفند 1397 ساعت: 8:50

نشسته م تو انباری...

من و این انباری سه در یک با هم خاطره ها داریم...

چقدر اینجا ماکت درست کردم و رنگ و سنباده زدم...

حالا در سکوت نشستم و چشم دوختم به ردیف کتابهایی که باید تکلیفشونو مشخص کنم...

یا رد کنم بره، یا رد کنم بره، یا رد کنم بره...

آپشن دیگه ای از نظر مامان وجود نداره...

فقط میتونم یه سری رو یواشکی ببرم کارگاه...

...

دستم به کار نمیره...

من عاشق این انباری و این کتابهای خاک گرفته م....

33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 175 تاريخ : جمعه 17 اسفند 1397 ساعت: 8:50

صبحی بیدار شدم، ولی چشمام هنوز بسته بود. بعد حس کردم یه چیزی رو سر و کله م پخش شده... همونجوری با چشای بسته دست بردم تو موهام و مخم ارور داد که واقعا چیه رو سرم؟! از جا پریدم و رشته های قرمز پوشال کاغ 33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 172 تاريخ : جمعه 17 اسفند 1397 ساعت: 8:50